صیّاد و صید اخلاص

19 آوریل ، اگرچه او قبلاً به عنوان مراسم درجه برای برخی از فرماندهان ارشد منصوب شده بود ، اما ستاره درخشان مجمع شهید توانست درجه بالاتری را نسبت به “دست الهی” دریافت کند. رهبر عالی انقلاب اسلامی توسط امیر شهید علی سعید شیرازی در این مراسم ابعاد شخصیت وی بود. ابعادی که بارها و بارها بر آن تأکید شد: “او یک مرد صادق و یک مرد تحقیرآمیز بود که برای خدا کار می کرد و وظیفه خود را در طول جنگ و بعد از جنگ انجام می داد.” به بهانه سالگرد اعطای سپاهبادی به این شهید ، فراتر از ابعاد برجسته نظامی ، بخش “تاریخ” رسانه Khamenei.ir ، تحت عنوان “درس و تدریس” ، به طور خلاصه برخی از نمونه های رفتاری و کار از شهید علی سید سید الید الدید را بررسی می کند.
درجه شهادت را نصب کنید
روز سه شنبه ، 19 آوریل ، جشن شهید علی سید شیرازی در فرمانده -در -Chief برگزار شد. این مراسم قرار بود روی شانه های امیر سید شیرازی نصب شود ، زیرا این اتفاق برای دریاسالار شمخانی و فرمانده سرتیپ ژنرال گولام علی رشید رخ داده است. اما طی دو روز پس از دادن مدرک عید الحدیر و قبل از این مراسم ، وی به لطف شهادت ارتقاء یافت و این برنامه با اعطای سپاهبادی به خانواده وی تغییر یافت.
مریم سید شیرازی ، دختر شهید ، هفته گذشته روایت شنیدنی دارد. هنگامی که عید اللهدیر به خانه پدرش رفت ، فهمید که او در خانه نیست و به دیدار رهبر عالی انقلاب رفته است. او از مادرش شنید که قرار است در مراسم روز ارتش اهدا شود: “تقریباً ظهر بود که پدر با یک گلدان بزرگ با چهره ای شاد به خانه آمد و آن را به مادر ارائه داد و گفت:” این گلدان به نفع تمام کارهایی است که در این سالها انجام داده اید ، هرچند که هیچ کاری با شما ندارد. [..]برای شوخی به او گفتیم که باید شیرینی خوبی به ما بدهید [..]او نگاهی معنی دار به ما داد و با چهره ای برکت و یک وضعیت معنوی و عرفانی گفت که خوشبختی من برای مدرک نیست ، آنچه برای من مهم است ، رضایت رهبر عالی است زیرا رضایت وی رضایت از امام زمان است. “
اعطای سپاهبادی ، که 5 سال گذشته در جمهوری اسلامی نبوده بود ، و اکنون او با لطف شهادت مدرک دیگری دریافت کرده بود ، که امضای چنین رضایت از خداوند متعال بود. فرمانده -در -CHIEF هنگام اهدای لوح سپهبادی به پسرش ، به درجه شهادت اشاره کرد و گفت: “درجه شهادت درست و نسبتاً زیبا بود” سید “. بزرگترین پاداش برای مردی که تمام پیشینه های جوان و طولانی مدت را در خدمت اسلام در خدمت Islam ، بدون در راه مبارزات ، و بدون قارچ ، و ساکتریت ، و SECICKERITY ، SINCERISITY و SECICKITY ، SINCERSIILY و SECIFILY ، [..]ما بسیار خوشحالیم که بخشی از نبوغی که این عزیزان در مدت زمان طولانی خود خدمت کرده اند به این درجه ها اختصاص داده شده است. اما در حقیقت ، تلاش و تلاش در علت خدا هیچ پاداش جز لطف خدا ندارد و هیچ پاداش دیگری نمی تواند به نگرانی های یک مؤمن و تلاش های او برای خدا پاسخ دهد. ”
غیر عمدی
خود سید شیرازی در دست دانش نبود. حتی وقتی پس از انقلاب اسلامی به او دو درجه داده شد ، او یک رفتار تاریخی داشت که گواهی بر این ادعا بود. در این زمان ، هنگامی که وی به تهران فراخوانده شد تا در مورد امنیت کردستان به بنی -سادر به عنوان رئیس جمهور و فرمانده -در این زمان گزارش شود ، او حقیقت را ترک نکرد تا موضع خود را حفظ کند: “این نامه برای حضور در جلسه پایگاه غرب سید شیرازی و رئیس ستاد وی آمد. [..]گوش به گوش ، در اطراف یک میز بزرگ ، با مشاوران Bani -sadr نشست. من هرگز این صحنه را فراموش نمی کنم. آنها شروع به گفتن کردند. هر گزارش [..]سپس بنی صدر گفت: “بیایید ببینیم که آقای سیاد شیرازی چه می گوید. من در خون این جلسه بودم. من از ترکیبی که آنها و آنچه می گویند ناراحت شدم. [..]من ابتدا دعای امام زامان را خواندم. سپس من گفتم ، “آقای رئیس جمهور ، من از این امر عذرخواهی می کنم. در جلسه ای در مورد اهمیت امنیت جمهوری اسلامی و نگرفتن بیسمله ، آیه ای از قرآن تلاوت نمی شود ، من آنقدر آلوده و ناپاک می بینم که فکر می کنم تمام وجود من آلوده است. من چاره ای ندارم که از اینجا به قوم بروم ، به دیدار و احساس می کنم که من کشت کرده ام. [..]بنی -سادر چهره و چهره ما را دید که ما می گفتیم. این غیر از این نبود و باعث می شد پرده ها سقوط کنند ، و من با رئیس جمهور کشور صحبت می کردم. “او سپس به دوازده موردی که در پاسخ نوشت ، پاسخ می دهد.” در مقابل همه ، او اعتراف کرد و گفت: “من فقط فهمیدم که تدارکات به چه معنی است.” جلسه حدود چهار ساعت طول کشید. سپس برای زیارت به قم آمدم. من از نظر مسئولیت و نقش در عملیات و جبهه به ظاهر ظاهر شدم. “این کار را ادامه نداد.”
وی به همراه دو درجه تخریب برکنار شد و سرهنگ Houshang Attarian را که بعداً به دلیل پیوستن به سازمان مخفی حزب Tudeh اعدام شد ، منصوب کرد. او نه تنها با از دست دادن مدرک دلسرد شد ، بلکه به فرماندهان IRGC نیز پیوست و صمیمانه وظیفه خود را تا زمان حذف بنی -ساد انجام داد.
پاداش جهانی
پاداش این پاکی ، اما در همان جهان ، از دست نرفت ، و “جشن شهید سید شیراز نشانه قدردانی الهی بود ؛ زیرا این مرد صمیمانه بود. بسیاری در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند که آنها شهید” سید “را نمی شناسند ؛ اما آنها با قلب و روح خود شرکت کردند.
مراسم تشییع جنازه شهید سید شیرازی ، در فضایی خاص که برخی از مطبوعات در آن سالها و سعی در اعلام پایان ارزشهای انقلاب اسلامی ، بسیاری را شگفت زده کردند. “چه اجتماعی در مراسم تشییع جنازه شهید سید شیرازی شکل گرفت! همه تأثیرگذار و گریه می کردند. هیچ کس برای نشان دادن خودش نیامده است زیرا همه با انگیزه قلب همراه بودند. [..]من دیدم که یک عامل معنوی تأثیر دارد و این اخلاص است. [..]بسیاری از افرادی که به آنجا آمدند ، ماهیگیران شیرازی را به هیچ وجه تشخیص ندادند. در آن زمان ، شجاعت و شجاعت و گزاره بنه و سردشت و عملیات نبود ، یا به یاد نمی آمدند. اما می دیدید که آنها گریه می کردند! بنده من قبلاً با برخی از جوانان صحبت می کردم. جوانانی که گفتیم ما اصلاً او را نمی شناختیم. اما قلب آنها سوخته بود. این کار خداست. [..]اینها را به خدا آورد ؛ این قلب ها توسط خدا جمع شده بودند. بله ؛؛ خداوند متعال به این نوع پاداش می دهد. ”
اندکی پس از مراسم اعطای سپهدی ، خانواده شهید به رهبر انقلاب اسلامی آمدند و وی ابعاد این صداقت را شرح داد: “ما از ابتدای انقلاب با آنها آشنا شده ایم. [..]اتفاقی که برای او در زمینه های جهاد افتاد چیزهای خوبی بود. برخی از مردم می دانند ، برخی برخی را نمی شناسند [..]نکته مهم این است که یک نفر علاوه بر مبارزه با دشمنان ، در جهاد با روح پیروز می شود. او مثل این بود ؛ او چیزی برای خودش نمی خواست. [..]آنچه او در بخش های مختلف مشورت می کرد – هنگامی که او در بازرسی بود ، وقتی در میدان بود – نظرات خود را در جهت نیکی به ما داد. یعنی جنبه های شخصی به هیچ وجه دخالت نکرد. چیزهایی که شهید سید می توانست در پرستیژ شخصی خود دخالت کند و به هیچ وجه دخالت نکرد ، اکنون کاملاً در مقابل چشمان من است. “
شخصیت Negin
“اخلاص” سید شیرازی چیزی است که همه به عنوان برجسته ترین صفت خود عاشق او هستند. نه تنها اصحاب ، حتی معدودی که او را در آیت الله حجاج آقا موجتابا تهانی می شناختند و دیدند که چگونه او از هر تشریفات منظم است ، خاطرات زیادی از بهانه و ریاکاری خود دارد. مرحوم آیت الله ریاههری ، پس از تأکید بر این که “شهید سید شیرازی از نظر تجربه ، تاکتیک ، شجاعت ، صداقت و اعتماد به فرمان مثال زدنی بود.” وی نمونه ای از صداقت خود را در نادیده گرفتن تعصب معمول توضیح داد: “هیچ فرقی برای او وجود نداشت. هدف او خدا و پیروزی بر دشمن بود ، بنابراین با قرار ملاقات خود به فرمان زمین ، تغییر قابل توجهی در جبهه رخ داد ، و پیروزی ها یکی پس از دیگری آغاز شد ، که مهمترین آنها پس از آن بود که فقط چند مورد در عمل جون بود. “اخلاص و حقیقت” همچنین باعث جراحات اداری شد ، اما تا زمانی که او فرماندهی داشت ، راه خود را تغییر نداد. [برای برخی]خیلی قابل تحمل نبود. “
مرکزیت حقیقت و اخلاص نه تنها در روایت دیگران است. او خودش کار زیادی با این دو داشت. از کسانی که با او در ابتدای سخنرانی او انتظار داشتند که از دعای قرآنی نقل شده است که گفته می شود “کار با اخلاص” ، وی گفت: “کار صادقانه و قوی تر است.”
و جذابیت گمشده …
به همین دلیل کسانی که بعداً فهمیدند که او به درصد بالایی اختصاص داده شده است و ده ها ترک در بدن دارد و بارها به شهادت رسیده اند. آنها برای آنها غیر منتظره نبودند که چرا این داستان را نشنیده اند. او هنگامی که برادرش تنها مانده بود ، او را تنها گذاشت. حتی به آیت الله علی خامنه ای ، او صعود برادرش را نگفت. با این حال ، تاریخ آشنایی وی با وی به آغاز انقلاب بازگشت و در بسیاری از موارد از وی حمایت شد. رهبر عالی انقلاب درباره این داستان می گوید: “من این شهید را از روزهای اول پیروزی انقلاب می شناسم. او از اصفهان می آمد و گزارش می داد. [..]شهید سعد با من در دفتر ریاست جمهوری تماس گرفت و [خبر را]او گفت و برخی از جزئیات را گفت. “تعامل او با آیت الله علی خامنه خیلی نزدیک بود ، اما او در مورد این حادثه چیزی نگفت:” سالهاست که ما برادر شهید را نمی شناختیم! سرانجام ، این یکی از مواردی است که معمولاً در کلمات و در برخی موارد در زبان انسانی رخ می دهد. حتی اگر ما با آنها جلسهای داشتیم ، گزارش ، آمد ، نشسته ، رفته و بحث های مختلفی با ما داشت. اما او هرگز آن را نگفت. من آن روز از پدرشان پرسیدم که فرزند شما به شهادت رسیده است. او گفت شصت سال. “
اخلاص وی مانع از بیان نقاط قوت او و خانواده شد. اما تأثیر این اخلاص در جلال مردم برای او آشکار شد: “این جوامع عمومی و عزاداری و آن مراسم تشییع جنازه و سپس درب خانه شما در محرم بسیاری از تسبیح و شیردهی برگزار شد ؛ شما که کسی را دعوت نکردید ، شما که اعلامیه ای نداده اید ؛ این یک جذابیت است که قلب ها را می کشد. [..]در روزی که او دفن شد ، من شب به این شهید یادآوری کردم. من واقعاً این را به شما می گویم: قلب من بهشت زاهرا خواهد بود ، و اگر مشکلی نداشتم ، آن شب به زهرا می رفتم. اما شب درست نبود ، بنابراین من صبح زود رفتم. به این ترتیب ما نمی سازیم و عمل می کنیم. این حقیقت و نوری است که کار خود را انجام می دهد. او ماهیگیر را می کشد و او را به شهادت می رساند و ما را مجذوب خود می کند. این قدرت الهی است. “
پایان پیام/
منبع : میزان