اخبار استانیاقتصادیسیاست

اعترافات قاتل الهه حسین‌ نژاد

الهه فقط ۱۵ دقیقه تا خانه‌اش فاصله داشت...

الهه حسین‌نژاد، دختر ۲۴ ساله‌ای که تنها یک ربع پیاده‌روی با خانه‌اش فاصله داشت، تصمیم گرفت برای رسیدن سریع‌تر به خانه و مراقبت از برادر معلولش، با خودروی سمندی که در مسیر بود، به خانه بازگردد. اما راننده این خودرو، با دیدن گوشی آیفون او، وسوسه شد و تصمیمی گرفت که نتیجه‌اش جنایتی تکان‌دهنده بود؛ جنایتی که دل یک کشور را لرزاند.

الهه دیگر هرگز به خانه نرسید…

قاتل الهه حسین نژاد از جزییات قتل می‌گوید: چند روزی از ترس مخفی شده بودم

به گزارش سر تیتر خبر ،

برشی از گفت‌وگوی روزنامه ایران با قاتل الهه حسین‌نژاد

اسلامشهر، شهرک قائمیه، مقابل پلاک ۱۵۸ ایستاده‌ام؛ همان خانه‌ای که تا دو روز پیش، ساکنانش با دل‌شکستگی و امید، چشم‌انتظار بازگشت دختر جوان‌شان بودند. در و دیوار خانه، حالا با بنرهای تسلیت و پارچه‌های سیاه پوشانده شده؛ نشانی از پایان تلخِ انتظاری که هیچ‌گاه نباید رخ می‌داد.

الهه، دختری ۲۴ ساله، تنها پانزده دقیقه با خانه فاصله داشت، آن‌ هم پیاده. اما به‌دلیل نگرانی برای برادر معلولش و برای زودتر رسیدن، تصمیم گرفت سوار یک خودروی سمند شود تا مستقیم به خانه برود. راننده اما با دیدن گوشی آیفون الهه، وسوسه شد. برق طمع، چشمانش را کور کرد و تصمیمی گرفت که به جنایتی فجیع انجامید؛ جنایتی که قلب یک کشور را به درد آورد.

بهمن  ۲۷ سال دارد. سابقه‌دار است. مدتی با خودروی برادرش مسافرکشی می‌کرده، می‌گوید زنش را طلاق داده است.

اعترافات متهم به قتل الهه حسین‌نژاد | گفت‌وگو با روزنامه ایران

از شب حادثه بگویید!
در میدان آزادی منتظر مسافر بودم که مقتول سوار خودروی من شد. حدود ۲۰ دقیقه داخل ماشین منتظر ماند، اما چون مسافر دیگری نیامد، گفت که کرایه دربست را حساب می‌کند و هزینه بقیه صندلی‌ها را نیز می‌پردازد. من هم پذیرفتم و به راه افتادیم.

چه زمانی تصمیم به قتل گرفتید؟
نزدیکی‌های اسلامشهر که رسیدیم، گفت مادرش حال خوبی ندارد و از من خواست مبلغ بیشتری بگیرم و او را تا مقابل خانه‌شان برسانم. قبول کردم. اما وقتی از داخل کیفش گوشی آیفونش را بیرون آورد تا کرایه را کارت به کارت کند، وسوسه شدم. تصمیم گرفتم گوشی‌اش را سرقت کنم، اما او مقاومت کرد و درگیری بین‌مان پیش آمد. در نهایت با چاقویی که همراهم بود، چهار ضربه به او زدم.

درگیری داخل خودرو رخ داد؟

بله. حین رانندگی، به بهانه انتخاب مسیر نزدیک‌تر، ماشین را به سمت محل خلوتی هدایت کردم و همان‌جا درگیری اتفاق افتاد.

چرا جسد را در بیابان‌های اطراف فرودگاه رها کردید؟

مسیرم همان‌طرف بود و فکر کردم آن منطقه خلوت است و کسی آنجا رفت‌وآمد نمی‌کند؛ احتمال پیدا شدن جسد هم کم‌تر بود.

با گوشی مقتول چه کردید؟

وقتی عکس‌های الهه را در فضای مجازی دیدم، وحشت‌زده شدم و گوشی را دور انداختم.

خودرویی که با آن تردد می‌کردید متعلق به خودتان بود؟

خودرو سمند نقره‌ای بود که متعلق به برادرم است. گاهی با آن مسافرکشی می‌کردم.

سابقه کیفری دارید؟

بله. قبلاً به اتهام شرارت یک بار بازداشت شده‌ام.

پس از قتل کجا مخفی شدید؟

بسیار ترسیده بودم، اما تظاهر می‌کردم همه چیز عادی است. چند روزی را در طبقه بالای یک قهوه‌خانه حوالی بزرگراه نواب که متعلق به یکی از دوستانم بود، مخفی شدم.

عذاب وجدان داشتید؟

مگر می‌شود نداشته باشم؟

کسی به شما مشکوک نشد؟

برای اینکه شک نکنند، به صاحب قهوه‌خانه گفتم صاحب‌خانه‌ام از من خواسته خانه را تخلیه کنم و تا وقتی خانه‌ای اجاره کنم، همان‌جا می‌مانم.

تصویر مقتول را در فضای مجازی دیده بودید؟

بله، چندین بار. عکس‌ها همه‌جا پخش شده بود.

متأهل هستید؟

نه، چند سال پیش از همسرم جدا شدم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا