غرب و ایران مستقلّ مقتدر

شماره جدید روزنامه رسانه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب با عنوان «غرب و ایران، حاکمیت مستقل» منتشر شد.
نسخه PDF را از اینجا دریافت کنید.
سرمقاله:
«انسان گرگ انسان است»; جمله ای است که با اندکی تغییر از متون غربی قبل از میلاد به دست آمده است. همین جمله بعدها توسط فیلسوفان غربی بر اساس وضعیت جامعه خودشان تئوری شد و امنیت را محصول ترس از قدرت نامیدند. در دوران استعمار قدیم، همین ذهنیت ضد بشری با نژادپرستی سفیدپوستان آمیخته شد و تمدن غرب را به بزرگترین شکارچی تاریخ تبدیل کرد.
بعدها آمریکا با پرتاب بمب اتمی بر هیروشیما و ناکازاکی بیش از 200 هزار نفر را کشت. نه برای پیروزی نظامی، بلکه برای نشان دادن قدرت به جهان. این عمل شبیه عبارت «گرگ انسان» بود که باید چنان قدرتی نشان دهد که دیگران از ترس تسلیم شوند. در واقع، بمب اتمی «قرارداد اجتماعی» را جهانی کرد: مردم جهان از ترس نابودی باید تحت حاکمیت آمریکا زندگی کنند.
پس از جنگ جهانی دوم، استعمار مستقیم لغو شد، اما همان منطق باقی ماند: قدرت باید در دستان ما بماند تا صلح حاکم شود.
جنگ سرد و کودتاهای آمریکا در آسیا و آمریکای لاتین نیز بر اساس همین «بی نظمی رزمی» توجیه شد. کشور ما هم بدشانس نبود: کودتای 1332 علیه دولت ملی مصدق به بهانه و پوشش «جلوگیری از سقوط ایران به کمونیسم».
غرب امروز شکل جدیدی از همان گزاره های غربی پیش از قرون وسطی را پیاده می کند. «صلح از طریق قدرت» یعنی هرکس از دستور مطلوب ما منحرف شود، تهدید است. فقط ابزارها متنوع تر شده اند: رسانه ها، تحریم ها، جنگ، شبکه های اجتماعی و هوش مصنوعی.
غربی ها هنوز بر این باورند که ملتی که کنترل نشود خطرناک است. بنابراین باید توسط فناوری و اطلاعات مهار شود و اگر نه، جنگ.
آخرین نمونه بارز منطق غیرمنطقی غرب، جنگ 12 روزه بود. شرمندگی بالاتر از این است که رئیس جمهور یک کشور علناً بگوید: من به مردم ایران توهین کردم. من در جریان مذاکرات با آنها جنگیدم و او اعتراف می کند که “من در راس حمله 23 ژوئن اسرائیل به ایران بودم و کنترل کامل را داشتم.”
نخست وزیر آلمان پیش از وی از حملات هوایی متجاوزان ایران به کشورمان تشکر کرد و گفت: آنها به جای همه ما غربی ها کار سخت و کثیف را انجام دادند.
آمارهای بانک جهانی نشان می دهد که در نیم قرن اخیر بیش از 70 درصد جنگ های بین المللی با دخالت مستقیم یا غیرمستقیم قدرت های غربی به ویژه آمریکا آغاز شده است. در دهه گذشته نیمی از هزینه های نظامی جهان فقط به آمریکا و متحدانش تعلق داشت.
وصف صلح غرب در یک جمله صلحی است که فرد در رأس این هرم قدرت با غرور احمقانه می گوید آنقدر سلاح هسته ای دارد که می تواند «150 بار دنیا را ویران کند».
اما در مقابل این تمدن وحشی، ایرانی است که در طول تاریخ هرگز تسخیر نشده است. در دوره ساسانی قدرت سیاسی با پشتوانه مذهبی چنان ریشه داشت که امپراتوری بیزانس ایران را همتای خود می دانست. در صفویه علم و ایمان در کنار هم ایستادند و حکومتی ساختند که نه در جنگ با اروپا بلکه در تعادل بود.
انقلاب اسلامی این تجربه تاریخی را به روز کرد: علم بدون وابستگی و قدرت بدون سلطه و هر دو متکی به معنویت. در چهار دهه گذشته، رابطه ایران با غرب بر اساس همین معادله باقی ماند. تعامل در علم و فناوری، اما استقلال و مقاومت در سیاست و امنیت.
زمانی که آمریکا با اقتصاد، فرهنگ و در نهایت جنگ بر ایران مسلط شد، پاسخ این ملت مقاومت بود. همان مقاومت قدرتمندی که منطق جنگل غرب را در جنگ 12 روزه به چالش کشید.
فرمول صلح تحمیل شده توسط آمریکایی ها بر ایرانی ها کارساز نیست. نمی توانند اراده ملت ایران را زیر پا بگذارند.
جایگاه ایران مستقل و مقتدر همان است که دبیر عالی شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در 28 آبان 1404 اعلام کرد: ایران استقلال خود را نخواهد فروخت، حتی اگر به قیمت تقابل باشد. با قدرت، در مقابل وحشیگری مدرن می ایستد.
انتهای پیام/
منبع : میزان



